اولين تولد من ...
تولدم مبـــــــــارك بالاخره 12 ماه شمردم تا اينكه 1ساله بشم امروز اولين روز دو سالگيمه چن روز بود ماماني و بابايي تدارك تولدم رو ميديدن ماماني چن روز بود كه داشت كار تزيين رو ميكرد و من هم كلي اذيتش ميكردم... اما برا اينكه من زياد اذيت نشم ميخواستن تولد خودموني بگيرن و فقط بابا بزرگا و مامان بزرگا رو دعوت كنن... اما انگاري قسمت اين بود كه تولدم مفصل تر بشه همه يكي يكي زنگ زدن و گفتن كه ميان برا جشن تولد ماماني و بابايي هم هم...
نویسنده :
بابای حديث
0:1